آثار وضعي گناه
آثار وضعي گناه
البته وجود بلا و مصيبت در زندگي مسلمانان، خود يک برکت است و موجب رشد و کمال و پاکي او مي شود و اگر کسي در زندگي اش از هرگونه شر و مصيبتي در امان باشد بايد از او به خدا پناه برد.
مقصود در اين جا ازآثار وضعي گناه، اثرات عيني و آشکاري است که معصيت حق تعالي در همين دنيا براي فرد و جامعه در پي دارد.
1. بيم و ترس: اين بيم به صورت وحشت از مرگ و ترس از مخلوقات ديگر بروز مي کند. وحشت از مرگ به خاطر يکي از اين امور است:
- اين که انس فراوان به شهوات دنيا موجب سخت شدن دل کندن از مقام، ثروت و زن و فرزند مي گردد.
- از آن جا که دنيا را آباد کرده و با گناه آخرت خود را ويران نموده است، ازروز حساب و عذاب آخرت مي ترسد.
- کثرت فريفتگي به دنيا باعث شده مرگ را نيستي و نابودي بپندارد و باور خود را به آخرت از دست داده باشد.
ترس از مخلوقات نيز به اين خاطر است که در اثر گناه از نصرت الهي نااميد است و نيز گناه افق فکر و شعاع روحش را محدود کرده و به ديگران اميد مي بندد و از ديگران مي هراسد.
يکي از بدترين انواع ترس، ترس از صاحبان قدرت ناحق و اربابان جور و ستم است. امام صادق عليه السلام ضمن اشاره به اين خوف آن را ناشي از گناه مي داند.(2)
2. يأس ونااميدي: اميد حالت روحي است که از نوعي اطمينان خاطر از دستيابي به هدف حاصل مي شود و موجب با نشاط شدن زندگي مي گردد.
بعضي از بزرگان اميد را به چهار نوع تقسيم کرده اند. رجاء: اميد عقلاني از آن جهت که همه علل و شرايط رسيدن به هدف، فراهم شده است؛ امل: برخي از علل و عوامل فراهم شده و بخشي هم با تلاش و کوشش فراهم خواهد شد؛ امنيه: به صرف تحقق پاره اي از مقدمات ، اميد به حصول نتيجه بسته و حال آن که عملا هم تلاش نمي کند؛ حمق: هيچ زمينه اي براي تحقق هدف نباشد و صرفا اميد به آرزوها او را دلخوش کرده است.
حکايت: روزي حضرت موسي عليه السلام از خداوند درباره اميد سؤال کرد. خدا به موسي فرمان داد که به فلان سرزمين برو. موسي عليه السلام در آن جا پيرمرد فرتوتي را ديد که در زير آفتاب گرم مشغول زراعت بود. ساعتي کار کرد و ناگهان اندکي ايستاد و سپس کار را رها کرد و به زير سايه درختي رفت و مشغول استراحت شد. موسي عليه السلام نزد او رفت و از علت رفتارش جويا شد. پيرمرد گفت: من با اميد به اين کار، از ثمره زراعتم بهره مند مي شدم. علي رغم سختي و مشقت، کار مي کردم تا زراعتم رونق بيشتر يابد. در حين کار ناگهان به ذهنم خطور کرد که آيا تا موقع درو محصول زنده مي مانم؟ نااميد شدم و کار را رها کردم و مشغول استراحت شدم.
نکته قابل توجه آن است که انسان گناه کار تا دست از گناه نکشد، نمي تواند به رستگاري و رسيدن به قرب الهي اميد واقعي داشته باشد و اگر هم اميدوار است، چيزي بيش از امنيه و حمق نخواهد بود.
از جمله گناهاني که باعث قطع رجاء و اميد حقيقي است، اعتماد مطلق به غير خدا و دروغ پنداشتن و يا جدي نگرفتن وعده هاي الهي است؛ همچنان که امام سجاد عليه السلام مي فرمايند: «والذنوب التي تقطع الرجاء؛ اليأس من روح الله و القنوط من رحمه الله و الثقه بغير الله و التکذيب بوعد الله».(3)
3. عدم استجابت دعا: دعا مغز و مخ عبادت است. راهي براي برآورده شدن حاجات است. «ادعوني استجب لکم»(4) موجب رفع گرفتاري ها و بلاهاست؛ اميرالمؤمنين عليه السلام «وادفعوا امواج البلاء بالدعاء»(5) وارزش وجودي انسان را بالا مي برد: «قل ما يعبؤا بکم ربي لولا دعاؤکم»(6)
1. سلب توفيق دعا؛ 2. از بين رفتن حال خوش معنوي هنگام دعا؛ 3. محدود شدن افق فکري و معطوف شدن ذهن به خواسته هاي حقير؛ 4. موجب حبس دعا مي شود؛ 5. اميد و باور به اجابت را سلب مي کند و اين خود مانع استجابت دعا مي شود؛ 6. برخي از گناهان حق الناس به گردن مي آورد و با نفرين افراد صاحب حق، دعا مستجاب نمي شود؛ 7. برخي از گناهان موجب عاق والدين مي شود و اين گونه دعا بي فايده مي گردد؛ 8. برخي از گناهان به خودي خود زمينه استجابت دعا را تا مدت ها از بين مي برند، مثل غيبت کردن و نوشيدن شراب که تا چهل روز دعاي شخص را بي اثر مي گذارد.
4. افتادن از چشم خوبان: انسان گناهکار، محبتش در دل خوبان جاي نمي گيرد و همين باعث مي شود که از دعاي آنان محروم گردد. يکي از اين گناهان جستجوي عيوب ديگران است. اميرالمؤمنين مي فرمايد: «من تتبع خفيات العيوب حرمه الله سبحانه مودات القلوب»(7)؛ هرکه در جست و جوي پنهاني هاي عيوب باشد، خداوند او را از دوستي دل ها محروم گرداند.
5. بغض اولياء دين:و رسوايي در تعاليم ديني، سفارش بسياري به لزوم محبت به اولياء شده است و شايد سرش اين باشد که هدايت يافتن جز با پذيرش ولايت ممکن نيست و اقل مراتب ولايت، محبت است. يکي از آثار وضعي گناهان، بغض اولياي دين است و شايد از يک نظر مخرب ترين اثر گناه باشد، زيرا از ولايت خدا به ولايت شيطان مي رود. حرام خواري يکي از مهم ترين معاصي است که دشمني با اولياي دين را موجب مي شود. لذا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا بعد از آن که شقاوت دشمن را ديدند، فرمودند: آنچه که شما را به جنگ با فرزند رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم آورده اين است که شکمهايتان را از مال حرام انباشته ايد، لذا گوش دلتان کر شده و صداي مظلوميت و حق را نمي شنويد. عزت و آبرو براي آدمي از هر چيزي ارزشمندتر است و حيا محصول گران قيمت اين نگرش است. همين حيا است که آدمي را در دنيا و آخرت آبرومند مي سازد. اولياء الهي همواره حفظ آبرو در دنيا و آخرت را از خداوند طلب مي کردند. شيطان با وسوسه آدم درصدد آن است که حيثيت و آبروي او را در اين دنيا از بين ببرد و انجام گناه در خلوت کم کم او را بي حيا مي کند تا درآشکار هم مرتکب معاصي شده و آبرو و عرض او از بين برود. «من لم يهذب نفسه فضحه سوء العاده»(8) در روايات نااميدي از خدا و عيب جويي از برادر مسلمان را از جمله گناهاني که موجب رسوايي مي شود، ذکر کرده اند.
6. خشکسالي و نباريدن باران: از جمله آثار وضعي گناه، خشکسالي است. يکي از گناهاني که موجب عدم نزول باران مي شود، نپرداختن زکات است.(9)
7. نزول بلا و آفت: گناه خود آفت و بلا براي مسير حيات طيبه است، ولي موجب نزول بلا و آفات بر فرد و جامعه هم مي شود. قرآن کريم به وضوح به اين ارتباط اشاره مي کند:
«ما اصابکم من مصيبه فبما کسبت ايديکم ويعفوا عن کثير».(10)
«اما انه ليس من عرق يضرب و لانکبه ولاصداع ولامرض الا بذنب»(11)؛
بدان که هيچ رگي زده نمي شود و هيچ پايي به سنگ نمي خورد و درد سر و مرضي پيش نيايد مگر به جهت گناهي که انسان مرتکب شده است.
مطابق روايات اگر گناهان جديد در جامعه واقع شود، بلا و آفت و گرفتاري هايي که سابقه نداشته، نازل مي شود.(12) بدين خاطر علت بيماري هاي جديد مثل ايدز، جنون گاوي و ... به نوعي اثرات وضعي گناهان نو و جديدي است که در غرب شيوع يافته.
از جمله ديگر گناهان آفت زا عبارتند از: خوردن مال يتيم، زنا، فرار از جنگ، کمک نکردن به مظلوم، ترک امر به معروف و نهي از منکر و...
8. گناه و نسيان: گناه موجب نسيان و فراموشي مي شود. فراموشي عوامل مختلف فيزيولوژيکي و رواني مي تواند داشته باشد. گناهان نيز يکي از عوامل فراموشي به شمار مي روند. البته فراموشي مراتبي از ضعف قوه حافظه و ذاکره تا فراموشي آموخته ها و فراموشي نعم الهي دارد.
يکي از عقوبت هاي الهي براي گناهکاران ضعف قوه يادآوري است. امام رضا عليه السلام مي فرمايد: «اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخيرات ان العبد ليذنب الذنب فينسي به العلم الذي کان قد علمه»(13)؛
از گناهان بپرهيزيد؛ چون گناهان باعث از بين رفتن خيرات مي شود. همانا بنده اي مرتکب گناهي مي شود و آن باعث مي شود علمي را که قبلا آموخته بود، فراموش کند.
«ان مما اعان الله به علي الکذابين النسيان»(14)؛
از جمله چيزهايي که خداوند با آن دروغ گويان را عقوبت مي کند، فراموشي است.
گناه موجب فراموشي مرگ و قيامت مي شود: «فانساهم لقاء يومهم هذا»
گناه موجب فراموشي گناهان گذشته مي شود: «فينبئهم بما عملوا احصاه الله و نسوه»(15)
گناه موجب فراموشي نعمت هاي الهي مي گردد: «کذلک اتتک آياتنا فنسيتها و کذلک اليوم تنسي»(16)
گناه موجب فراموشي خداوند متعال است: «نسو الله فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون»(17)
9. کوتاهي عمر: عمر بزرگترين سرمايه اهل ايمان براي کسب درجات عاليه است. لذا اولياي الهي هميشه طول عمر طلب مي کردند «و ان تطيل عمري في طاعتک»(18) همچنان که پاره اي از اعمال صالح مثل صله رحم موجب زيادي عمر است برخي از گناهان نيز موجب کوتاهي عمر مي شوند. آه و نفرين صاحبان حق و مظلومان ازمؤثرترين عوامل کاهش عمر است. البته اجل بر دو نوع است: مقدر و معلق. اجل مقدر پايان طبيعي عمر آدمي است و به هيچ وجه نمي توان آن را تغيير داد. ولي اجل معلق مرگ زودرس است که با ارتکاب گناهان و يا اعمال صالح، تغيير مي کند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلي الديار وهي قطعيه الرحم و العقوق و ترک البر»(19)؛
پناه مي برم به خدا از گناهاني که مايه تسريع در نابودي است. گناهاني که مرگ ها را نزديک کرده و خانه ها را ويران مي کند. آن گناهان قطع رحم، آزردن پدر و مادر و ترک نيکي و احسان است.
قسم دروغ، زنا، کشتن پدر از ديگر گناهاني است که موجب کوتاهي عمر است. پيامبراکرم صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد:
«ان اليمين الکاذبه تذر الديار بلاقع من اهلها و تورث الفقر في العقب»(20)؛
قسم دروغ خانه ها را بي صاحب و بي خانمان مي سازد و موجب فقر فرزندان مي شود.
10. فقر وگناه: گناه يکي از عوامل مهم فقر است. چه فقر مادي و تنگدستي معيشتي و چه فقر معنوي و تهي دستي روح آدمي. ماهيت بعضي از گناهان هزينه بر است و بار مالي دارد مثل ربادادن، رشوه دادن، قمار و ... همچنين اساسا گناه نعمت را از کف مي برد و رزق و روزي را کم مي کند. امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «ان العبد ليذنب الذنب فيزوي عنه الرزق»(21) بنده خدا گناه مي کند و در نتيجه رزق و روزي از او دور مي شود. حضرت امير عليه السلام مي فرمايد: «ما کان قوم قط في غض نعمه من عيش فزال عنهم الا بذنوب»(22)؛ هيچ عيش و خوشي از قومي زايل نمي شود، مگر به خاطر گناهان. البته بايد دقت کرد فقر عوامل ديگري غير از گناه نيز دارد. لذا نمي توان گفت هرکس فقير است، گناهکار است. امام صادق عليه السلام خطاب به يکي از شيعيان که خود را فقير معرفي کرده بود، فرمودند: تو فقير نيستي، زيرا محبت ما را داري و آن گران بهاترين چيز است.
11. حيرت و سرگرداني:حيرت دومعنا دارد: حيرت مثبت و سازنده که انسان با تفکر در عظمت الهي حيران مي گردد. در دعاي شريف ندبه مي خوانيم: «الي متي احار فيک يا مولاي» و ديگري حيرت منفي که از آثار و عقوبت غضب الهي است که انسان به سرگرداني مي افتد و قدرت تشخيص خوب از بد را ندارد و نظام فکري اش مختل مي شود. حکايت چهل سال سرگرداني بني اسرائيل به خاطر نافرماني نمونه اي از اين حيرت است. حضرت امير عليه السلام مي فرمايد: «لقد استهام بکم الخبيث»(23) شيطان خبيث شما را به حيرت مي اندازد.
12. تسلط اشرار و ستمگران: برخي از گناهاني که باعث تسلط اشرار مي شوند: 1. ترک امر به معروف و نهي از منکر، امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «لاتترکوا الامر بالمعروف والنهي عن المنکر فيولي الله امورکم شرارکم».(24)
2. عدم اطاعت از رهبري و خيانت به امام. پيامبر اعظم صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايند: «و لم يتبعوا الاخيار من اهل بيتي سلط الله عليهم شرارهم»(25) اگر از برگزيده هاي اهل بيتم پيروي نکنند، خداوند ناپاکان و اشرار آنها را بر آنها مسلط مي گرداند.
3. دوري ازعلما: رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد: «سيأتي زمان علي الناس يفرون من العلماء کما يفر الغنم من الذنب فاذا کان ذلک ابتلاهم الله بثلثه أشياء: الاول يرفع الله البرکه من أموالهم و الثاني سلط الله عليهم سلطانا جائرا و الثالث يخرجون من الدنيا بلا ايمان»(26)؛ زماني بر مردم فرا خواهد رسيد که از علما فرار کنند، چنان که گوسفند از گرگ بگريزد. پس خداوند به خاطر اين کارشان آنها را به سه گرفتاري مبتلا مي کند: اول اين که برکت را از مالشان برمي دارد. دوم اين که سلطان ستمگري بر آنها مسلط مي کند. سوم اين که بي ايمان از دنيا مي روند.
4. پيمان شکني: امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «اذا نقضوا العهد سلط الله عليهم عدوهم»(27)؛ اگر که پيمان شکني بکنند، خدا دشمنانشان را بر آنها مسلط مي کند.
پي نوشت ها:
1- اصول کافي، ج 2، ص 269.
2- جهاد النفس، وسايل الشيعه، ص 170، ح 273.
3- بحارالانوار، ج 70، ص 375، ح 12.
4- مؤمن، 60.
5- بحارالانوار، ج 90، ص 301.
6- فرقان، 77.
7- غررالحکم، ص 683.
8- همان، ج 2، ص 719.
9- اصول کافي، ج 4، ص 81.
10- شوري، 29.
11- اصول کافي ، ج 2، ص 219، ح 3، باب الذنوب.
12- همان، ج 3، ص 377.
13- ميزان الحکمه، ج 3، ص 465.
14- اصول کافي، ج 2، ص 341، ج 15، باب الکذب.
15- مجادله، 6.
16- طه، 126.
17- توبه، 67.
18- بحارالانوار، ج 94، ص 358.
19- اصول کافي، ج 2، ص 448، ح 2، باب تفسير الذنوب.
20- بحارالانوار، ج 101، ص 283، ح 24.
21- اصول کافي، ج 2، ص 270، ح 8، باب الذنوب.
22- نهج البلاغه، خطبه 187.
23- همان، خطبه 133.
24- بحارالانوار، ج 74، ص 407، ح 36.
25- اصول کافي، ج 2، ص 374، ح 2، في عقوبات المعاصي.
26- بحارالانوار ، ج 22، ص 453.
27- اصول کافي، ج 2، ص 374، ح 2، باب عقوبات المعاصي.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}